داستان کوتاه نفس گرم
ابوریحان بیرونی در خانه یکی از دوستانش که از بزرگان نیشابور بود، میهمان بود. از هشتی ورودی خانه، صدای او را میشنید که در حال نصیحت و اندرز شخصی بود. آن شخص به دوست ابوریحان میگفت: «هر روز نقشی بر دکان خود افزون کنم و...
ادامه مطلب