اشعار شهیار قنبری

شهیار قنبری (زادهٔ ۶ مرداد ۱۳۲۹ در تهران)شاعر، ترانه‌سرا، آهنگساز، نمایش‌نامه‌نویس، فیلم‌ساز، روزنامه‌نگار، مجری و برنامه‌ساز رادیو و تلویزیون و خواننده‌ی ایرانی است. او فرزند حمید قنبری دوبلور مشهور است.

 

بوی گندم مال من، هرچی که دارم مال تو

یه وجب خاک مال من، هرچی می‌کارم مال تو

 

اهل طاعونی این قبیله ی مشرقی‌ام

تویی این مسافر شیشه‌ای شهر فرنگ

 

پوستم از جنس شبه، پوست تو از مخمل سرخ

رختم از تاوله، تن‌پوش تو از پوست پلنگ

 

بوی گندم مال من، هرچی که دارم مال تو

یه وجب خاک مال من، هرچی می‌کارم مال تو

 

تو به فکر جنگل آهن و آسمون خراش

من به فکر یه اتاق اندازه تو واسه خواب

 

تن من خاک منه، ساقه گندم تن تو

تن ما تشنه‌ترین، تشنه یک قطره‌ی آب

 

بوی گندم مال من، هرچی که دارم مال تو

یه وجب خاک مال من، هرچی می‌کارم مال تو

 

شهر تو شهر فرنگ آدماش ترمه قبا

شهر من شهر دعا همه گنبداش طلا

 

تن تو مثل تبر، تن من ریشه سخت

طپش عکس یه قلب مونده اما رو درخت

 

بوی گندم مال من، هرچی که دارم مال تو

یه وجب خاک مال من، هرچی می‌کارم مال تو

 

نباید مرثیه‌گو باشم واسه خاک تنم

تو آخه مسافری خون رگ اینجا منم

 

تن من دوست نداره زخمی دست تو بشه

حالا با هرکی که هست، هرکی که نیست، داد می‌زنم

 

بوی گندم مال من، هرچی که دارم مال من

یه وجب خاک مال من، هرچی می‌کارم مال من.

 

شعر شهیار قنبری اولین بار, شهیار قنبری اشعار

اشعار زیبای شهیار قنبری

 

زمین ادامه دستی است که به گندم می رسد

زمین ادامه یک عشق است که سرخ ترین پیراهن را بر تن دارد .

و من ادامه زیباترین ترانه های ترس خورده بابابزرگ به ترکه های ناظم و درد بلند جریمه

به وحشت سود و زیان تاجر زنگ حساب

به کوچه های خشک آب شاهی و یخ بر خر

سکوت ماندگار پدر

و فرفره های بی باد میرسم.

چه کسی آیا

سه ماه تعطیلی ده سالگی ام را از تخم مرغ فروش و تاجر بازار امتحان حساب بازپس میگیرد

جز من که از زمین تو می رویم.

زمین ادامه یک شعر است که عشق را ادامه شبنم می داند

و سرخ ترین شال را برای شانه های فقیرت می بافد در سرخ باد سرود و سپیده.

زمین ادامه یک ریشه است تا همیشه بیشه.

زمین ادامه یک سفره است که گرده نان را به گرده گرفته است.

صحرا به انفجار تر باران ایمان دارد.

چشم بادامی من

زمین ادامه یک گنبد ستاره است و دشمن ادامه شهرزاد هزار و یک شب خواب است

زمین اما …

به گندم میرسد

زمین… به سفره مردم میرسد.

 

شهیار قنبری, مجموعه اشعار شهیار قنبریاشعار شهیار قنبری

 

اگه سبزم اگه جنگل

اگه ماهی اگه دریا

اگه اسمم همه جا هست

روی لب ها تو کتاب ها

اگه رودم رود گنگ ام

مث بودا اگه پاک

اگه نوری به صلیب ام

اگه چنجی زیر خاک

واسه تو قد یه برگم

پیش تو راضی به مرگم

اگه پاکم مث معبد

اگه عاشق مث هندو

مث بندر واسه قایق

واسه قایق مث پارو

اگه عکس چهل ستون ام

اگه شهری بی حصار

واسه ارش تیر اخر

واسه جاده یه سوار

واسه تو قد یه برگم

پیش تو راضی به مرگم

اگه قیمتی ترین سنگ زمین ام

توی تابستون دست های تو برفم

اگه حرف های قشنگ هر کتاب ام

برای اسم تو چند تا دونه حرفم

اگه سیل ام پیش تو قد یه قطره

اگه کوه ام پیش قد یه سوزن

اگه تن پوش بلند هر درخت ام

پیش تو اندازه ی دکمه ی پیرهن

اگه تلخی مث نفرین

اگه تندی مث رگبار

اگه زخمی زخم کهنه

بغض یک در رو به دیوار

اگه جام شوکرانی

تو عزیزی مث اب

اگه ترسی اگه وحشت

مث مردن توی خواب

واسه تو قد یه برگم

پیش تو راضی به مرگم