اشعار حافظ

 

 

اشعار حافظ در مورد عشق

 

هرگز نمیرد آن که دلش زنده شد به عشق
ثبت است بر جریده عالم دوام ما

〜〜〜〜〜☀〜〜〜〜〜

نبود نقش دو عالم که رنگ الفت بود
زمانه طرح محبت نه این زمان انداخت

〜〜〜〜〜☀〜〜〜〜〜

ندای عشق تو دیشب در اندرون دادند
فضای سینه حافظ هنوز پر ز صداست

〜〜〜〜〜☀〜〜〜〜〜

به رغم مدعیانی که منع عشق کنند
جمال چهره تو حجت موجه ماست

〜〜〜〜〜☀〜〜〜〜〜

حافظ هر آن که عشق نورزید و وصل خواست
احرام طوف کعبه دل بی وضو ببست

〜〜〜〜〜☀〜〜〜〜〜

یک قصه بیش نیست غم عشق وین عجب
کز هر زبان که می‌شنوم نامکرر است

〜〜〜〜〜☀〜〜〜〜〜

عرضه کردم دو جهان بر دل کارافتاده
بجز از عشق تو باقی همه فانی دانست

〜〜〜〜〜☀〜〜〜〜〜

پیش از اینت بیش از این اندیشه عشاق بود
مهرورزی تو با ما شهره آفاق بود

〜〜〜〜〜☀〜〜〜〜〜

تا مرا عشق تو تعلیم سخن گفتن کرد
خلق را ورد زبان مدحت و تحسین من است

〜〜〜〜〜☀〜〜〜〜〜

عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد
ای خواجه درد نیست وگرنه طبیب هست

〜〜〜〜〜☀〜〜〜〜〜

گر مرید راه عشقی فکر بدنامی مکن
شیخ صنعان خرقه رهن خانه خمار داشت

 

با مدعی مگویید اسرار عشق و مستی
تا بی‌خبر بمیرد در درد خودپرستی

〜〜〜〜〜☀〜〜〜〜〜

در راه عشق مرحله قرب و بعد نیست
می‌بینمت عیان و دعا می‌فرستمت

〜〜〜〜〜☀〜〜〜〜〜

حریم عشق را درگه بسی بالاتر از عقل است
کسی آن آستان بوسد که جان در آستین دارد

〜〜〜〜〜☀〜〜〜〜〜

ز عشق ناتمام ما جمال یار مستغنی است
به آب و رنگ و خال و خط چه حاجت روی زیبا را

〜〜〜〜〜☀〜〜〜〜〜

با دلارامی مرا خاطر خوش است
کز دلم یک باره برد آرام را

〜〜〜〜〜☀〜〜〜〜〜

عقل اگر داند که دل در بند زلفش چون خوش است
عاقلان دیوانه گردند از پی زنجیر ما

روی خوبت آیتی از لطف بر ما کشف کرد
زان زمان جز لطف و خوبی نیست در تفسیر ما

〜〜〜〜〜☀〜〜〜〜〜

اشک خونین بنمودم به طبیبان گفتند
درد عشق است و جگرسوز دوایی دارد

ستم از غمزه میاموز که در مذهب عشق
هر عمل اجری و هر کرده جزایی دارد

〜〜〜〜〜☀〜〜〜〜〜

در ره عشق نشد کس به یقین محرم راز
هر کسی بر حسب فکر گمانی دارد

 

 

اشعار حافظ با موضوع دوست و دوستی

در دلم بود که بی‌دوست نباشم هرگز
چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود

〜〜〜〜〜☀〜〜〜〜〜

ز روی دوست دل دشمنان چه دریابد
چراغ مرده کجا شمع آفتاب کجا

〜〜〜〜〜☀〜〜〜〜〜

گر باد فتنه هر دو جهان را به هم زند
ما و چراغ چشم و ره انتظار دوست

〜〜〜〜〜☀〜〜〜〜〜

آسایش دو گیتی تفسیر این دو حرف است
با دوستان مروت با دشمنان مدارا

〜〜〜〜〜☀〜〜〜〜〜

گر خمر بهشت است بریزید که بی دوست
هر شربت عذبم که دهی عین عذاب است

〜〜〜〜〜☀〜〜〜〜〜

خلوت گزیده را به تماشا چه حاجت است
چون کوی دوست هست به صحرا چه حاجت است

〜〜〜〜〜☀〜〜〜〜〜

رازی که برِ غیر نگفتیم و نگوییم
با دوست بگوییم که او محرم راز است

〜〜〜〜〜☀〜〜〜〜〜

روز وصل دوستداران یاد باد
یاد باد آن روزگاران یاد باد

گر چه یاران فارغند از یاد من
از من ایشان را هزاران یاد باد

〜〜〜〜〜☀〜〜〜〜〜

درخت دوستی بنشان که کام دل به بار آرد
نهال دشمنی برکن که رنج بی‌شمار آرد

〜〜〜〜〜☀〜〜〜〜〜

حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست
که آشنا سخن آشنا نگه دارد

〜〜〜〜〜☀〜〜〜〜〜

از دم صبح ازل تا آخر شام ابد
دوستی و مهر بر یک عهد و یک میثاق بود

〜〜〜〜〜☀〜〜〜〜〜

اوقات خوش آن بود که با دوست به سر رفت
باقی همه بی‌حاصلی و بی‌خبری بود

〜〜〜〜〜☀〜〜〜〜〜

حضور خلوت انس است و دوستان جمعند
و ان یکاد بخوانید و در فراز کنید

〜〜〜〜〜☀〜〜〜〜〜

بدین سپاس که مجلس منور است به دوست
گرت چو شمع جفایی رسد بسوز و بساز

〜〜〜〜〜☀〜〜〜〜〜

نیست بر لوح دلم جز الف قامت دوست
چه کنم حرف دگر یاد نداد استادم

〜〜〜〜〜☀〜〜〜〜〜

چنان پر شد فضای سینه از دوست
که فکر خویش گم شد از ضمیرم

〜〜〜〜〜☀〜〜〜〜〜

از جان طمع بریدن آسان بود ولیکن
از دوستان جانی مشکل توان بریدن