تحقیقات در زمینه ارتباط نگهداری حیوانات خانگی با سلامت انسان، گاهی به نتایج ضد و نقیضی منتهی شده است. در برخی موارد، ارتباط عاطفی بین افراد و این حیوانات به اندازه علاقه مندی بین دو انسان است و آثار مفید روان شناسی بارزی در فرد ایجاد می کند. از طرفی برای چنین شخصی، مرگ حیوان مورد علاقه اش نیز می تواند غم و اندوه شدیدی به بار آورد و از این نظر این نوع دلبستگی با توصیه های بهداشت روانی تناقض می یابد.
آیا نگهداری حیوانات خانگی با سلامتی صاحبان آنها در ارتباط است؟ این موضوع در سه زمینه مورد بحث قرار می گیرد:
هیچ ارتباط مستقیمی بین این دو نیست مگر بعضی فاکتورهای ثانویه نظیر ویژگی های شخصی افراد، سن، وضعیت اقتصادی و سلامت آنها که تعیین می کند آیا از حیوان خانگی نگهداری کنند یا خیر و تنها از این لحاظ به ظاهر ارتباطی بین دو مقوله مذکور ایجاد می شود.
نگهداری از حیوانات خانگی باعث افزایش تعاملات اجتماعی با دیگر افراد می شود لذا اثر غیرمستقیمی بر سلامت اجتماعی فرد دارد. در چنین مواردی فرد از تنهایی و انزوای اجتماعی خارج شده و در اینجا حیوان شبیه یک کاتالیزور اجتماعی عمل می کند. لذا این امر جهت افرادی که ریسک ابتلا به انزوای اجتماعی در آنها بالاتر است – نظیر افراد سالخورده و معلولین بسیار سودمند به نظر می رسد.
اثر مستقیم تماس با حیوانات بر سلامت انسان
روابط نزدیک بین انسانها به واسطه پشتیبانی عاطفی ای که ایجاد می کند، اثر بسیار قوی ای بر سلامت فرد دارد. این روابط از شدت استرس های روزمره کاسته و لذا از بیماری های مرتبط با اضطراب جلوگیری می نماید. افراد دارای این شرایط، شانس بیشتری جهت رهایی از عوارض بیماری های خطرناکی نظیر سکته های مغزی، قلبی و سرطان خواهند داشت. تمام موارد ذکر شده شمه هایی از اثر پشتیبانی اجتماعی از فرد هستند.
فقدان روابط اجتماعی مناسب به نظر می رسد که اثرات مخربی بر سلامت فرد داشته باشد. آثاری که با ریسک فاکتورهای اثبات شده ای نظیر مصرف دخانیات، فشار خون بالا، چربی خون، چاقی و فقدان تحرک برابری می کند. مطابق مطالعات به عمل آمده، نگهداری از حیوانات خانگی باعث افزایش ارتباطات اجتماعی افراد شده و اثرات مفید پیش گفته را به دنبال می آورد. از سویی نگهداری از حیوانات خانگی با ایجاد رضایت باطنی در فرد، اثرات مثبت خود را اعمال می کند. در اینجا لذت بردن از تفریحات مشترک و تمدد اعصاب موجب بهبود کیفیت زندگی خواهند شد. لذا این نوع دوستی و همراهی در بهداشت فکری فرد می تواند مؤثر باشد. با وجودیکه تکیه و علاقه مندی به حیوان خانگی نباید هرگز به عنوان جایگزینی برای روابط اجتماعی فرض شود، لیکن این حقیقت که حیوانات نظیر انسانها نیستند، مزایایی دارد:
کمتر پیش می آید که این ارتباط عاطفی خاتمه پیدا کند و یا دچار افت و خیز شود. از طرفی برای فرد استرس و فشاری به دلیل نگرانی از خاتمه این رابطه وجود ندارد.
مشخص شده که برقراری ارتباط با حیوانات در مراحل اولیه داغداری ناشی از فوت عزیزان و پس از درمان سرطان سینه دارای اثرات روان درمانی بارزی می باشد.
تصمیم در آغاز یا ادامه نگهداری از حیوانات خانگی تصمیم مهمی است که می بایست با توجه به آثار مفید و زیان آور آن برای هر فرد صورت گیرد. تقریباً نیمی از خانواده ها در انگلستان از حیوان خانگی نگهداری می نمایند. اغلب آنها این حیوانات را به عنوان عضوی از اعضای خانواده می دانند. برخی منابع تخمین می زنند که حدود ۷۰ درصد از صاحبان حیوانات توصیه های مربوط به رها کردن حیواناتی را که موجب آلرژی در آنها شده جدی نمی گیرند.
بسیاری از افراد سالخورده به دلیل اینکه در صورت بستری شدن یا نیاز به خدمات درمانی در مراکز ویژه، مجبور به رها کردن حیوانشان می باشند، از مراجعه به این مراکز امتناع می ورزند. مرگ یک حیوان خانگی، به خصوص اگر با همسر فوت شده فرد نیز مرتبط بوده باشد یا در برقراری ارتباطات اجتماعی فرد با دیگران تأثیر داشته باشد، می تواند باعث استرس زیادی شود.
برخی منابع هم ترس از بیماری های مشترک و آلرژی را یکی از عمده دلایل عدم تمایل افراد به نگهداری از حیوانات می دانند. این در حالی است که تحقیق به عمل آمده توسط دانشگاه ویرجینیای غربی نشان می دهد رعایت مسائل ساده روزمره در حفظ بهداشت و نگهداری از حیوانات می تواند احتمال بروز واکنش های حساسیتی را تا ۹۵% کاهش دهد. از طرفی لیست کاملی از مشکلات ممکن و راه حل های جلوگیری از بروز آنها فراهم شده است که می تواند تمام زوایای این امر را پوشش دهد. با وجودی که احتمال ابتلا به بیماری های عفونی مشترک به نسبت کم است، این موضوع باید در هنگام تجویز فرد به نگهداری از حیوان، مد نظر قرار گیرد. ریسک ابتلا به این بیماری ها با داشتن آگاهی و رعایت بهداشت به میزان زیادی تقلیل می یابد.
مزایای حاصل از نگهداری حیوان، به طور مستقیم به نوع حیوان بستگی دارد. مثلاً در بررسی به عمل آمده در طول یک سال، در میان افرادی که دچار سکته قلبی شده بودند، صاحبان سگ ها بیش از افرادی که از گربه نگهداری می کردند و افراد فاقد حیوان شانس بقا داشتند.
با وجودی که در یک دیدگاه، پیاده روی به همراه سگ می تواند دلیل این امر باشد، محققین این شانس بقا را بیشتر به بهره مندی فرد از پشتیبانی اجتماعی ناشی از دارا بودن سگ مرتبط می دانند. برخی سگ ها قادرند قبل از بروز حملات صرع یا در هنگام افت قند خون افراد دیابتی به آنها اخطار دهند. ساز و کار این امر هنوز ناشناخته است و شاید به دلیل حس دقیق بویایی سگ ها یا توانایی آنها در ارزیابی رفتار یا نحوه ایستادن فرد باشد. برخی سگ ها نیز به عنوان راهنمای افراد نابینا عمل می کنند.
دارا بودن چنین مزایایی موجب شده که امروزه در کشورهای متمدن این حیوانات به عنوان عضوی از اعضای خانواده درآمده و دارای حقوق و اختیارات مربوط به خود باشند. باید توجه داشت که مزایای عینی ارتباط با این حیوانات چنان است که با توجه به هزینه های سنگین نگهداری از آنها در کشورهای غربی همان گونه که گفته شد مثلاً در انگلستان، نیمی از خانواده ها صاحب حیوان خانگی می باشند.
در عین حال در بسیاری از کشورها، حیوانات ولگرد (بیشتر سگ ها) توسط مؤسسات خاصی جمع آوری شده و پس از اطمینان از سلامت آنها و گاهی انجام آموزش های اولیه، تحویل صاحبان جدید می دهند و بدین نحو جمعیت حیوانات ولگرد کنترل می گردد. گاهی که نیاز به کشتن حیوان باشد، این امر با کمترین درد و رنج و به روش های علمی صورت می پذیرد.
این در حالی است که در کشور ما متأسفانه سگ های ولگرد را با گلوله در کوچه و خیابان های شهرها می کشند و حتی ضاربین پس از شلیک گلوله به نقاط مختلف بدن آنها – حتی پا و شکم – در حالیکه قانون در مورد مرگ با اسلحه، شلیک مستقیم به مغز، آنهم در زاویه و جهت خاص را توصیه می کند، سگ را برای ساعت ها در محل رها می کنند تا حیوان آرام آرام جان بکند.
کشتن این حیوانات که در واقع بسیاری از آنها فاقد بیماری های خطرناک مثل هاری بوده و هیچ آزار و اذیتی هم برای انسانها ندارند در پایه و اساس کار ناشایست و نادرستی است در حالی که روش های مناسب دیگری جهت ساماندهی آنها وجود دارد. لیکن اگر اصرار بر قتل آنها مطرح است، جای بسی تأسف است که با وجود این همه قوانین حمایت از حیوانات و روش های با صرفه و ساده “آسان کشی”، هنوز جواب گناهِ نکرده را با گلوله داغ سربی می دهیم!
و در پایان به یاد داشته باشیم که احساس کردن درد، نیاز به هوش و فهم نداشته و یک حیوان به ظاهرکم هوش نیز نظیر یک نوزاد انسان درد را حس می کند و رنج می کشد.